بسمه تعالی
در صدر اسلام خواندن و نوشتن در عرب معمول نبود و به ندرت يافت ميشد. در دوران پیش از اسلام، تعلیم و تربیت مانند زمان ما عمومی نبود و همه حق نداشتند از این سرمایهٔ نفیس بهرهمند شوند و آموزش و پرورش در انحصار گروه خاصی بود. باسوادها نیز به علل گوناگون از همگانی کردن تعلیم و تربیت خودداری میکردند. مثلاً میگفتند که چون افکار عمومی با خرافات و افسانهها انس گرفته و تخدیر شده است آمادگی پذیرش اندیشههای نو را ندارند و یا افراد باسواد برای این که مبادا از ناحیهٔ خرافیون گزند و آسیبی متوجهشان شود، سعی میکردند معلومات خود را از مردم عامی مخفی کنند و جز به صورت معما و لغز، آن هم برای افراد خاصی، آن مسائل را مطرح نکنند. دیگر این که دانش و معلومات برای طبقهٔ باسواد دکان خوبی شده بود و هرگاه آموزش و پرورش همگانی میشد و همهٔ مردم از این گنج بهرهمند میشدند به خیال آنها بازارشان کساد میشد و دیگران توجهی که میبایست به آنها داشته باشند و یا آن سودی که آنان باید از مردم میبردند عملی نبود و از این جهت در انحصار دانش کوشش فراوان میکردند. تبعیضات نژادی و نظام پوسیده طبقاتی، دیواری به عظمت دیوار چین میان طبقات مردم پدید آورده بود هیچ کس حق نداشت بیرون از مرزی که نژادپرستی و نظام طبقاتی برایش تعیین کرده بود قدمی بردارد و از مزایای طبقه و یا نژاد دیگر بهرهمند شود، مقررات نظام طبقاتی و نژادی که بر حسب زمان و مکان تغییر میکرد در بسیاری از کشورهای آن روز اجازه نمیداد که مثلاً سیاه پوستان، فرزندان فقرا، بینوایان، کشاورزان، صنعتگران، بردگان و یا بازرگانان از نعمت سواد و دانش بهره مند شوند. در نتیجه طبعاً، آموزش پرورش در انحصار گروه خاصی از طبقهٔ اعیان و اشراف و امیرزادگان باقی میماند. بدیهی است که با این اوضاع، هیچ گاه امکان نداشت که مردم از فقر علمی و اخلاقی نجات یابند و دانش و فرهنگ عمومی شود. این وضع در کشورهایی که اساس حکومت شان روی نظام طبقاتی بود مانند، هندوستان، یونان و بابل و کشورهای دیگر به طور آشکارتری به چشم میخورد. وضع دانش عربستان نیز از این بهتر نبود. اعراب با این که شعرهای بسیاری گفته بودند ولی سواد خواندن و نوشتن نداشتند تا جایی که مقارن ظهور اسلام در شهر مکه هفده نفر و در مدینه یازده نفر بیشتر سواد خواندن و نوشتن نداشتند.
پیامبر گرامی اسلام بعد از بعثت خود اهمیت زیادی برای نوشتن قائل بودند و افراد را تشویق به این کار میکردند.
پيامبر بعد از رفتن به مدينه و تشكيل حكومت، افرادي را به يادگيري خواندن و نوشتن مأمور كرد. جالب اين است كه بعضي از اسيران مشرك در جنگ بدر خواندن و نوشتن بلد بودند. پيامبر مقرر فرمود كه هر كدام از آنها به ده كودك مسلمان خواندن و نوشتن ياد دهد تا آزاد گردد.
کونستان ورژیل گیورگیو در کتاب محمد پیغمبری که از نو باید شناخت میگوید: با اینکه امی بود، در اولین آیات که بر وی نازل شده صحبت از قلم و علم، یعنی نوشتن و نویسانیدن و فرا گرفتن و تعلیم دادن است.
ار آن حضرت نقل شده است که در فضیلت نوشتن و اهمیت نویسندگی میفرمایند:
المؤمنُ إذا ماتَ و تَرَکَ وَرَقةً واحِدَةً علَیها عِلمٌ، تَکونُ تِلکَ الوَرَقةُ یَومَ القِیامَةِ سِترا فیما بَینَهُ و بَینَ النّارِ، و أعطاهُ اللّه ُ تبارکَ و تعالى بکُلِّ حَرفٍ مَکتوبٍ علَیها مَدینَةً أوسَعَ مِن الدُّنیا سَبعَ مَرّاتٍ.
هر گاه مؤمن بمیرد و یک برگه که روى آن علمى نوشته شده باشد از خود بر جاى گذارد، روز قیامت آن برگه پرده میان او و آتش مى شود و خداوند تبارک و تعالى به ازاى هر حرفى که روى آن نوشته شده، شهرى هفت برابر پهناورتر از دنیا به او مىدهد.
متاسفانه بعد از وفات رسول خدا با منع از نوشتن و گفتن حديث و سخن پيامبر ، در اين جريان وقفهاي ايجاد شد. ابوبکر در خلافت خود، نگارش احادیث را ممنوع کرد و احادیث زیادی را از بین برد. ممنوعیت کتابت حدیث تا دوره عُمَر بن عَبدالعَزیز (۶۳-۱۰۱ق) هشتمین خلیفه اموی ادامه داشت. او نامهای به ابوبکر بن حَزم حاکم مدینه نوشت و از او خواست احادیث پیامبر را بنویسد؛ چراکه بیم آن میرود علم و اهل آن از میان برود.
در برابر این روش، اهل بیت(عليهم السلام)، از اول اصحاب خود را به نوشتن احادیث و حفظ آن از اندراس، تشویق میکردند. زمان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) دوران اوج نقل و كتابت حديث بوده است. از سال ۹۴ هجری که امام باقر (علیهالسّلام) بر مسند امامت قرار گرفت تا سال ۱۴۸ هجری که مصادف با شهادت امام صادق (علیهالسّلام) بود، دوران طلائی حدیث، معارف، احکام و شکوفائی فرهنگ و تمدن شیعی بود و سالهای ۱۲۵ تا ۱۴۰ هجری دوران اوج آن بود. در مدت ۵۴ سال امامت این دو بزرگوار بنی امیه سقوط کرده و بنی عباس جای آنان را گرفتند و چون در آغاز خلافت بودند امکان سختگیری نسبت به ائمه (علیهمالسّلام) را نداشتند. علاوه بر این جامعه اسلامی هم که طعم آزادی از چنگال بنی امیه را چشیده بود به راحتی تحت یوغ دیکتاتوری بنی عباس قرار نمیگرفت.
در زمان آن حضرت گرچه افرادی شروع به جمع آوری احادیث و نوشتن آن نمودند؛ اما هنوز بسیاری در این امر دچار شک و تردید بودند. «ابو زهره» ضمن نقل این که امام صادق(علیه السّلام) طرفدار کتابت حدیث بود، ادعا کرده است که این امر در آن زمان شایع بوده، چنانکه «مالک بن انس» جامع حدیثی خود به نام «الموطأ» را در آن روزگار تألیف کرد. البته باید گفت که از اوائل قرن دوم کار کتابت حدیث آغاز شد و مجموعههايی تألیف گردید؛ اما همانطور که تاریخ شهادت می دهد کارهایی مانند «الموطأ» بسیار اندک است و بیشتر کتابهای حدیثی مربوط به اواخر قرن دوم و به طور عمده از قرن سوم است. به عنوان نمونه «ابو حنیفه» هیچ گونه مجموعهای در این زمینه پدید نیاورده است.
امام صادق(ع) در این میان صریحترین و پیشروترین مدافع کتابت بود. این دفاع چنان مؤثر بود که تنها دو قرن بعد از آن، ابن ندیم در الفهرست حدود ۱۰ هزار اثر مکتوب را نام میبرد که هر چند گروهی از آنها در دسترس نبوده و تنها وصفی از آنها به ابن ندیم رسیده بود. اما در نهایت این تعداد عنوان کتاب نشان میدهد که در قرن چهارم کتاب امری بسیار رایج و پر تعداد بوده و تنها مربوط به قرآن و کتابهای حدیثی نبوده است. امروز برای ما پیوند کتاب و معرفت و دانش چنان وثیق و واضح است که به هیچ تصویر جایگزینی نمیتوانیم بیندیشیم اما در زمان امام صادق(ع) وضع اصلاً چنین نبوده است.
با در نظر گرفتن این شرایط تاریخی است که متوجه میشویم سخن امام مبنی بر اینکه «بنویسید چون چیزی را نمیتوان حفظ کرد مگر اینکه آن را نوشت» چه معنایی دارد و از چه دیدگاه بلندی بر میآمده است. یا این روایت مشهور که حضرت در خطاب به صحابی خود مفضّل بن عمر فرمود: بنویس و دانش خود را در میان برادرانت منتشر کن و، چون [خواستى]بمیرى، آن را به پسرانت میراث ده؛ زیرا زمانهاى پر آشوب بر مردم مىرسد که در آن زمان جز با کتابهایشان همدم نشوند»
همچنین آن حضرت در رابطه بین کتابت و انسان میفرمایند: دل، به نوشتن آرام مىگیرد.
با مطالعه دقیق تاریخ و دقت در آن میتوان به وضوح به این نتیجه رسید که یکی از علل گسترش مکتب امام صادق علیه السلام تاکید و توصیه آن بزرگواران و تقیّد صحابه بر امر کتابت هست.
رسول عارفی
مطالب وب
اثر نوشتن در ترویج مکتب امام صادق علیه السلام
شبهات رسانهای در مکتب امام صادق (ع) و جمهوری اسلامی
از دیرباز شبهه و شبهات در انحراف اذهان عمومی و خواص در طول تاریخ بشریت بوده است و خواهد بود و عوامل اصلی ایجاد کننده آن شیاطین انسی و جنی و نفس انسان است.
ابزارهایی که شیاطین برای تسخیر قلوب و اذهان جوامع در طول اعصار به کار میگیرند، بر حسب زمانه خود متفاوت بوده است، بهطوریکه در زمان امام صادق ع با توجه به اینکه کتب یونانی و فلسفی به زبان عربی ترجمه میشد و تفکرات سرزمینهای دیگر به کشورهای اسلامی منتشر میشد و شبهات زیادی را در جوامع اسلامی به وجود میآورد. این ترجمه متون سرزمینها دیگر نوعی رسانه مکتوب محسوب میشد.
در زمان کنونی نیز با توجه به گستردگی رسانههای دیجیتال و ابزارهای چند رسانهای و امپراتوری رسانهای تمدن غربی، نظام جمهوری اسلامی ایران و ملتهای مسلمان آماج سیل شبهات مختلف در ابعاد مختلف است.
در زمان امام صادق ع ما شاهد پاسخ رسانهای ایشان در برابر رسانههای ترجمه زمان و کرسیهای ترویجی تفکرات دیگر هستیم که با ایجاد کرسی درس و تربیت شاگرد پاسخگوی امواج شبهات هستند و حوزه علمیه گستردهای تا حدود ۴۰۰۰ شاگرد و دانشپژوه در علوم مختلف رایج عصر را دارند.
شرایط سیاسی زمان امام صادق ع و کمی هم از زمان امام باقر ع باعث میشود تا چنین ظرفیت بزرگی برای ایشان به وجود بیاید تا بتواند مکتب بزرگی را ایجاد نمایند و علاوه بر پاسخگویی به شبهات، بسیاری را جذب اسلام و تفکر آن نمایند.
نظام جمهوری اسلامی نیز علیرغم نواقصات و نارساییها، با تشخیص اولویتهای زمان با ایجاد شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای تا حدودی توانسته در مقابل امپراتوری رسانهای غربی، علاوه بر پاسخگویی، فعالیتهای گسترده ایجابی نیز انجام دهد و در حد توان خود، زبان و رسانه اسلام ناب محمدی ص باشد.