حادثهٔ غمبار و جانگداز کربلا زوایا و ابعاد گستردهای برای بحث دارد؛ اما شاید یکی از برجستهترین صحنههای آن، جهاد تبلیغی مستمر و مبتنی بر اصول متعالی، حضرت زینب (س) میباشد که برای شناخت و تجزیه و تحلیل آن، باید به سراغ شرایط محیط رشد و نمو این شخصیت رفت. حضرت زینب (س) در دامان مطهر پدر و مادری بزرگ شد که سرتاسر از آنها عطر توحید و ولایت به مشام میرسید. پدری که آیات مکرر دربارهٔ او نازل شده و همچنان بشر امروزی از شمردن فضائل او ناتوان است و از بارزترین خصوصیاتش به عدالت و بندگی او میتوان اشاره کرد. در طرف دیگر نیز مادر آن بزرگوار میباشد که سیدة نساء العالمین لقب گرفته و اتفاقا در راه خدا و در دفاع از ولایت جان مبارکش را تقدیم کرده است. بسیار میتوان در مورد فضائل و مناقب ایشان نوشت که فرصت آن از حوصله این مرقومه خارج است.
الغرض اینکه حضرت زینب مراتب خاصی از تربیت را در خانواده خود پیموده است که بارزترین آن توحید و رضای الهی است. تربیتیافتهٔ این خانواده است که میتواند با الگوگیری از حضرت صدیقه طاهره (س) تا آخرین نفس و شجاعانه از مقام ولایت دفاع کند.
این شخصیت در واقعهٔ کربلا نیز دوشادوش برادر و امام خود در راه خدا به جهاد میپردازد و هرچه که دارد را تقدیم میکند. اما جهاد ایشان، جهاد با شمشیر نبوده؛ بلکه جهادی از نوع تبیین، روشنگری و آگاهیبخشی است. زینب (س) همان کسی است که عصارهٔ جهانبینی و نوع تربیت متعالی خود را در عبارت «ما رأیت الا جمیلا» ابراز میدارد. چگونه ممکن است فردی همهٔ نزدیکان خود اعم از فرزندان و برادران و ... را در جنگ از دست بدهد و سخن از زیبایی به میان آورد؟ چگونه ممکن است زنی درد و مصیبت اسیری و رفتار ناشایست را بچشد، اما فقط زیبایی ببیند؟ پاسخ این سوالها در باور و اعتقاد این بانوی مکرم نهفته است. او ایمان دارد که غایت خلقت، بندگی خداست و همهٔ لشگر امام حسین در راه بندگی خدا شهید شدند و جنت برین مکان آنهاست.
او یقین دارد که پیروزی از آنِ کسی است که در جناح خدا و حق قرار دارد و آنها اینچنین بودند. از این رو شاید در ظاهر دشمنان جنایتهای بسیاری بر آنها وارد کردند، اما زینب (س) حقیقت را میدید و با قلبی مطمئن آن جملات را بر زبان جاری کرد. زینب (س) با این سخن خود، نوع جدیدی از تبلیغ دین را به نمایش گذاشت که به برخی زوایای آن در ادامه اشاره خواهد شد:
اولاً او استحکام مبانی فکری و معرفتی خود را نشان داده و به همگان آموخت که کسی میتواند زیبایی حقیقی را ببیند که ابتدائاً خودش تربیت یافته باشد و چون کوه محکم و استوار بر سر عقائدش. در روز حادثه کلید استقامت، تکیه زدن به این مبانی است.
دوماً زینب(س) نشان داد که ولو دشمن در ظاهر غالب گردد، اما تکلیف بر سر جای خود باقی است، کدام تکلیف؟ تلاش برای بیدار کردن فطرتها، حتی فطرت دشمنان دین خدا. نمیتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که چون در میان جماعتی هستم که حتی به نوزاد شش ماهه هم رحمی ندارند، پس به طریق اولی سخن راندن از خدا در بین این جماعت، خالی از فایده خواهد بود. نه؛ اتفاقا حضرت زینب (س) در کاخ یزید هم به دنبال تبیین بود. تبیینی که هدفش ترسیم خطوط جبهه حق از باطل و به تبع آن بیداری و به خود آمدن افراد غافل و ... بود. زینب (س) همچو نفس لوامهای که در قامت یک انسان حلول یافته، پی در پی بر نفس اماره آنها نهیب میزد و حجت را بر آنها تمام میکرد. همانگونه که برادر بزرگوارش امام حسین(ع) تا آخرین لحظهٔ حیات مبارکش به دنبال نجات افراد بود. زینب سعی داشت مبدأ، مقصد و نحوهٔ طی مسافت حرکت الی الله را به همگان نشان دهد.
سوماً حضرت زینب به همگان آموخت که علاوه بر شناخت حق از باطل، دفاع از جریان حق نیز تکلیفی ابدی است. نمیتوان در برخی ایام به این امر اهتمام داشت و در ایام دیگر آن را ترک کرد. اینجاست که قلیل یا کثیر بودن تعداد افراد در جبهه حق و باطل رنگ میبازد و تماما وجود آدمی در نور حق سیر میکند.
چهارماً حضرت زینب با خطبههای خود بحث ضرورت دشمنشناسی برای جبههٔ حق را گوشزد کرد. اگر شناخت دشمن نباشد اسیر خدعهها و نیرنگهای او خواهیم شد.
پنجماً حضرت زینب به زیبایی قدرت بالای یک زن تربیتیافته در مکتب توحیدی را به منصه ظهور گذاشت و نشان داد که میتوان زن بود و بالاترین نقش را در تبلیغ دین خدا و تبیین جریان حق برعهده داشت.
خلاصه حضرت زینب کبری (س) در جریان حادثهٔ کربلا و اتفاقات پس از آن یک کنشگری تبلیغی را در پیش گرفت که در آن مبانی ارزشمندی همچو توحید و رضای الهی، دفاع از جبهه حق و بصیرت و ... تلألؤ میکرد. فلذا شایسته است که در عصر انقلاب اسلامی نیز مبلغان دین خدا با تأسی از رفتار حضرت زینب (س) به امر تبیین و روشنگری جامعه بیش از پیش مبادرت ورزند.
لاجرم برخورداری از چنین قوهٔ تبلیغی متوقف به لوازمی است که در ادامه به برخی اشاره خواهد شد:
نخست اینکه خود مبلغان لازم است با اخلاص و توکل به خدا و توسل به اهل بیت (علیهم السلام) مبانی معرفتی خود را عمق بخشیده تا بتوانند در مقابل سیل جریانهای مادی پاسخی درخور داشته باشند. موضاعت انسانشناسی و هستیشناسی جزو مباحث حتمی این جهاد مقدس میباشد.
دوم اینکه تا میتوانند جریان حق از باطل را برای مردم جدا کرده و معیارهای تمییز آن دو را به عموم جامعه انتقال دهند.
سوم اینکه تبلیغ آنها به گونهای باشد که عموم جامعه به این نکته برسند که برای حمل پرچم توحید، تربیت و تزکیه نفس مستمر لازم است و مادامی که این نباشد هر آن ممکن است غفلت و هوای نفس و به تبع آن گمراهی سراغ آدمی آید. همانگونه که امام حسین اخرین جملهاش به سپاه دشمن این بود که چون به حرامخواری عادت کردهاید سخن حق را نمیشنوید.
به هر حال انقلاب اسلامی به عنوان پرچمدار حقیقی اسلام، دشمنانی در سطح تمدنی دارد که پیوسته درصدد استحاله باورها، اعتقادات و آرمانهای جامعه اسلامی میباشند. از این روست که تبیین اهداف جریان ظلم جهانی امری ضروری مینماید.
محمد حسین پور