سرمقاله
ماجرای فلسطین و استراتژی جمهوری اسلامی ایران
یکم - بیش از هفتادسال پیش فلسطین یک کشور با اکثریت مسلمان بود که تنها سه درصد جمعیت آن یهودی بود. مسجدالاقصی قبله اول مسلمانان و نیز مورد تقدیس همه ادیان به‌مثابه محور وحدت مسلمانان و نیز محور همگرایی با سایر ادیان الهی در آن قرار داشت. به همین دلیل فلسطین و مسجدالاقصی هميشه دارای اهمیت درجه اول برای مسلمانان بوده است.
دوم - روح تمدن غرب با محوریت انگلستان و امریکا ازآن‌رو که هیچ رقیب فکری را برنمی‌تابد - چنانچه با بیش از هفتادسال جنگ با شوروی و با فتح کرملین آن را ساقط کرد - به هدف جنگ با اسلام و نابودی آن با کشف ظرفیت یهود در ایجاد صهیونیسم در صدد برآمدند تا در کنار تلاش‌های فرهنگی و سیاسی یک پادگان فوق پیشرفته نظامی به نام «اسرائیل» را در متن جامعه و جغرافیای اسلامی ایجاد کنند.
سوم - قبل از جنگ فعلی اسرائیل در طی سه جنگ بزرگ قبلی که اعراب در آن به‌صورت جدی نیز نقش ایفا می‌کردند - حتی یکی از جنگ‌ها، معروف به جنگ شش‌روزه که با محوریت جمال عبدالناصر رهبر شجاع مصر شکل گرفت - اسرائیل به نحو بسیار پر قدرتی پیروز هر سه نبرد مذکور بود. این در حالی بود که عبدالناصر در پس‌گرفتن همهٔ آنچه که از مصر در دست انگلستان داشت قبلاً پیروز شده بود.
واقعاً چرا در جنگ با اسرائیل چنین نشد؟ واقعیت روشن این است که اسرائیل یک کشور برآمده از حاصل‌جمع یهودیان مهاجر و ساکن در اراضی اشغالی نبوده و نیست. اسرائیل یک پادگان پیشرفته نظامی است شبیه عین الاسد و... در عراق و... که غرب با محوریت امریکا برای جنگ با کشورهای اسلامی تأسیس کرده است. چرا؟ زیرا یهودیان با ساکن شدن در اراضی اشغالی درحالی‌که دائماً در حال جنگ‌وگریز با مسلمانان و مسیحیان بوده‌اند از یک اقتصاد پیشرفته در تراز سایر اقتصادهای پیشرفته جهان، تکنولوژی پیشرفته در سطح پیشرفته‌ترین کشورهای تکنولوژیک جهان و... برخوردار شده‌اند. خیلی روشن است که اگر همه یهودیان از نوابغ علمی و اقتصادی جهان هم بوده‌اند، تحقق چنین پدیده‌ای در این فاصله زمانی و با این شرایط سیاسی و امنیتی محال بود. واقعیت آن است که غرب با همهٔ ظرفیت علمی، فناوری و اقتصادی، این مجموعه نظامی با عقبه اقتصادی پیشرفته را به وجود آورده است.
این واقعیت به طرز بسیار روشنی اخیراً از زبان بایدن شنیده شده که گفت: «اگر اسرائیل وجود نداشت آن را به وجود می‌آوردیم.»
چهارم - انقلاب اسلامی در بدو شکل‌گیری در چهارچوب مبانی دینی به موازات اهتمام برای نجات ایران از استبداد داخلی و استعمار خارجی با مبارزه با اسرائیل هویت‌سازی کرد، چرا؟
چون انقلاب اسلامی یک انقلاب اسلامی بود که در آن مرز جغرافیایی معنا نداشت. مرز آن اسلام و کفر که نه استضعاف و استکبار بود. اما ایران عزیز دارای این خصوصیت فوق‌العاده بود که توانسته بود و هست که بالاترین ظرفیت تحقق، تجلی و ظهور اسلام عزیز را در جهان معاصر داشته باشد.
به همین دلیل مبارزه برای آزادی فلسطین به‌مثابه مبارزه با مرکز فوق پیشرفته غرب برای مبارزه با جهان اسلام هیچگاه از اهمیت غیر از درجه یک در ایران معاصر نبوده است. این هم طبیعی بود؛ زیرا در غیر این صورت انقلاب اسلامی به مقتضای ذات خود عمل‌نکرده بود.
پنجم - پس از پیروزی انقلاب اسلامی بخش قابل‌توجهی از مجاهدان بزرگ به این نتیجه رسیده بودند که باید در اولین فرصت ممکن وارد مبارزه حضوری و عملی با اسرائیل شوند و بر آن بودند که ایران آزاد شده است و باید با همان مبنا و همت برای آزادی فلسطین اقدام شود. به همین دلیل بزرگ‌ترین جشن پیروزی انقلاب که در اولین سالگرد پیروزی انقلاب برگزار شد با حضور یاسر عرفات که به‌عنوان نماد فلسطین آن روز بود برگزار شد. شهید محمد منتظری تلاش کرد تا مجموعه‌ای را برای مبارزه با اسرائیل سازمان‌دهی نماید... و اما امریکا علاوه بر استفاده از همه ظرفیت‌ها از جمله پادگان صهیونیستی اسرائیل از طریق سفاک دیگری به نام صدام جنگ مستقیمی را علیه انقلاب اسلامی رقم زد، با همه‌ای اوضاع برخی از فرماندهان جنگ نظیر احمد متوسلیان راهی نبرد با اسرائیل شدند و همه اینها به معنای این بود که هیچگاه مسئلهٔ فلسطین یک مسئلهٔ درجه دو برای ایران و انقلاب اسلامی نبوده است.
اما جمهوری اسلامی ایران نقش استراتژیک خود را چگونه ایفاد نموده است و می‌نماید؟ این مهم‌ترین پرسشی است که پاسخ می‌طلبد.
از همان روزهای نخست پیروزی، برخی نظیر جاویدالاثر احمد متوسلیان بر آن بودند که حتی با وجود درگیری کشور در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران جنگ اصلی آنجاست؛ بنابراین ما باید وارد یک نبرد مستقیم با اسرائیل شویم. اما امام (ره) با فهم الهی همیشگی استراتژیک خود مثل همهٔ موارد دیگر به‌درستی تشخیص دادند که به جای حضور مستقیم نظامی، اولاً باید به تربیت نیروی انسانی لبنانی و فلسطینی و... این جهاد بزرگ را بر عهده خود آنها گذاشت، بنابراین فرماندهی ولایت فقیه در این نبرد با تربیت نیروی مجاهد عربی و اسلامی هویت پیدا کرد، ثانیاً این مجاهدت بزرگ باید تا حد توان مورد حمایت مادی و معنوی جمهوری اسلامی ایران قرار داشته باشد و با این استراتژی حزب الله در لبنان به وجود آمد، به‌وسیله حزب‌الله کشور لبنان - که تا آغاز پیروزی انقلاب تحت تصرف رژیم صهیونیستی قرار داشت - کاملاً آزاد شد و در فلسطین نیز درحالی‌که برخی از ضعفای فلسطینی دائماً در حال یافتن یک راه حل سازش‌کارانه بی نتیجه بودند، انقلاب اسلامی در حال تربیت نیروی انسانی در منطقه بود که بتواند غده سرطانی صهیونیستی یا همان پادگان نظامی پیشرفته غرب در منطقه را نابود کند.
و جالب توجه این است که این رویکرد توانسته پس از نجات لبنان و سوریه و اینک در آستانه نجات فلسطین قرار داشته باشد.
اما روشن است که این رویکرد به معنای آن نیست که جمهوری اسلامی ایران تا همیشه این‌گونه عمل خواهد کرد و مهم‌تر از این به معنای نگرانی جمهوری اسلامی از بابت ترس از آسیب‌رسانی غرب و رژیم صهیونیستی به ایران نبوده و نیست؛ بلکه به این دلیل بوده است که این رویکرد مردمان منطقه را برای برقراری امنیت و همه آرمان‌های اسلامی و انسانی به نحو درون‌زا و بی پایانی توانمند می‌سازد.
این منطق یک دستاورد عقلائی امروزین را نیز در پی داشته است که:
اگر جمهوری اسلامی بیش از این ورود کند این جنگ به جنگ ایران و آمریکا تبدیل خواهد شد و در آن صورت این حمایت جهانی از فلسطین شکل نمی‌گرفت. حمایتی که ان‌شاءالله ارادهٔ خدای بزرگ را برای نابودی اسرائیل محقق خواهد کرد. جمهوری اسلامی فعلاً بیش از آنکه با سلاح و نیروی نظامی خود با رژیم صهیونیستی و امریکا بجنگد با انسان‌هایی که در مکتب فکری خود در فلسطین و لبنان و... تربیت‌کرده با آنها مبارزه می‌کند. البته روشن است که صبر و خویشتن‌داری متضمن در این رویکرد نیز حدی خواهد داشت.
دکتر عطاالله رفیعی آتانی


دکتر عطاء‌الله رفیعی آتانی