میخواهم با عدهای از یارانم که به حرفهای من ایمان دارند هم پیمانِ شهادت شویم. با هم به صحن شریف برویم و من آنجا دربارهٔ حکومت بی پرده سخنرانی کنم و این جمع از من حمایت کنند. حتما این قیام بی واکنش نمیماند و دولت همهٔ ما را در صحن شریف میکُشد. عدهٔ دیگری از یاران که عمداً همرنماه ما نیامدهاند، زمینهٔ مناسبی خواهند داشت تا دولت را رسوا و مردم را بیدار کنند. (نا، برادران، مریم، ۱۴۲)
این جملات را شهید صدر هر روز برای یکی از شاگردان خود بیان میکند و این بار برای آیت الله سید کاظم حائری بازگو میکند. او با دغدغهای عمیق میخواهد حکومتی الهی را در عراق پایهریزی کند.
چنین کاری برای آنکه به نتیجه برسد، دو شرط داشت: یکی حوزهٔ نجف و تأیید یکی از مراجع بزرگ که به این رفتار مشروعیت بدهد و دیگری مردمی همراه که ایستادگی و استقامت داشته و خونشان پایه گذار این کار باشد. آیت الله خمینی تنها کسی بود که محمد باقر میتوانست با او در این باره مشورت کند. به خانهٔ آیت الله رفت و وقتی آنچه در ذهن داشت با او در میان گذاشت، دید که آیت الله چطور در هم فرو رفت و بعد از مکثی طولانی پاسخ داد: «نمیدانم.» عراق هنوز آماده چنین روزهایی نبود. (نا، برادران، مریم، ۱۴۲)
امام در آن زمان به صلاح نمیبینند که شهید صدر دست به چنین کاری بزند؛ زیرا او به خوبی میدانست که مردم عراق مرجعیت آیت الله الظعمی خویی (ره) را قبول دارند و شرایط برای چنین کاری از طرف مرجعیت و مردم وجود ندارد و این دوراندیشی امام را میتوان از تاریخ و سرگذشت چند وقت بعد عراق به طور واضح به دست آورد:
روزهایی برای مردم عراق رسید که خانواده شهید صدر توسط رژیم بعث در خانه حصر شدند و حتی ضروریات زندگی هم از آنها منع شد و کار به جایی رسید که تشنگی بر خانوادهٔ او غالب گشت. و سرانجام رژیم بعث محمد باقر صدر را اعدام کردند. خواهر شهید صدر، آمنه بنت الهدی، بعد از شهادت برادرش با تبیین حقایق شهادت برادرش و واضح نمودن نیت پلید رژیم بعث، توسط رژیم بعث دستگیر شد و سر انجام عاقبتی مانند برادرش برای او نیز رقم خورد. اما نکتهٔ عجیب و مهم این بود که اینها همه جلوی چشم مردم عراق و حوزهٔ علمیه رخ داد.
اما در ایران امام (ره) به مردم تکیه کرد و مردم نیز به این مرد بزرگ اقتدا کردند و انقلابی آفریدند که نه در گذشته سابقه داشته و نه مانند آن را آیندگان خواهند دید.
وقتی به حوادث عراق و یا کشورهای دیگر دقت میکنیم، متوجه میشویم که بین مردم و امام (ره) پیوندی وجود داشته که در هیچ جای دنیا دیده نمیشود. امام به پشتوانهٔ خدا و اعتماد به مردم دست به انقلابی زد که رویای انبیاء بود و مردم هم با خون خود این انقلاب را پایهگذاری کردند و با خون خود جان امام را برای این انقلاب حفظ کردند. میتوان در جملهای گفت: «امام این مردم را میشناخت و این مردم امام را.»
مهدی غیابی